نکات برگزیده

مطالب پربحث‌تر
  • ۹۴/۰۵/۱۰
    p
  • ۹۴/۰۵/۱۰
    p
  • ۹۴/۰۴/۱۱
    ؟
آخرین نظرات
نویسندگان

واقعیت انگلیسی ۱


حرف e پرکاربردترین حرف الفبای انگلیسی است.

از هر ۸ حرفی که به انگلیسی نوشته می‌شود، یکی e است و این حرف به‌تنهایی ۱۱ درصدِ زبان انگلیسی را تشکیل می‌دهد.


واقعیت انگلیسی ۲


حرف s آغازگر بیشترین واژه‌ها در زبان انگلیسی نسبت به دیگر حروف است.

همین الآن چند واژه که با s شروع شوند در ذهن دارید؟


واقعیت انگلیسی ۳


پرکاربردترین واکه (حرف صدادار) انگلیسی e و پرکاربردترین هم‌خوان (حرف بی‌صدا) r است.


واقعیت انگلیسی ۴


اگر همه‌ی عددها را با حروف انگلیسی بنویسید، اصلاً از حرف b استفاده نمی‌کنید، تا به one billion برسید.

امتحان کنید!


واقعیت انگلیسی ۵


در هر ۵۱۰ حرفی که نوشته می‌شود تنها یک Q وجود دارد.

شاید بتوان گفت Q تنهاترین حرف انگلیسی است! نه؟!


واقعیت انگلیسی ۶


این جمله را بخوانید:


He believed Caesar could see people seizing the seas.


این جمله ۷ شکل نوشتاری مختلف از صدای ee را در خود دارد.

می‌توانید آنها را بشمارید؟


واقعیت انگلیسی ۷


در زبان انگلیسی هیچ واژه‌ای نداریم که با واژه‌های month و orange و silver و purple هم‌قافیه باشند!

الآن مشغول امتحان واژه‌های مختلف در ذهنتان هستید! نه؟!


واقعیت انگلیسی ۸


حتماً با عبارت Long time no see آشنایی دارید. وقتی کسی را بعد از مدت‌ها می‌بینیم این عبارت را به کار می‌بریم. البته شاید این نکته باعث سوت کشیدنِ مخ نشود، ولی کارشناس‌ها می‌گویند این عبارت ترجمه‌ای تحت‌اللفظی از عبارتی چینی یا بومی آمریکایی است و از نظر گرامری هم درست نیست!


واقعیت انگلیسی ۹


آیا می‌دانید کوتاه‌ترین جمله‌ در انگلیسی چیست؟ (anewlanguageisanewlife.com)

کوتاه‌ترین جمله‌ی کامل به انگلیسی که از نظر گرامری هم درست است: Go!


واقعیت انگلیسی ۱۰


در این جمله واژه‌ی that هفت بار پشت سر هم به کار رفته و معنی درستی هم دارد! می‌توانید آن را معنی کنید؟


It is true for all that that that that that that that refers to is not the same that that that that refers to

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۸
محمد حیدری

Learning the aspects of a foreign language might be easy for some students ,but being able to speak by using them in real life situations might be difficult for the others. For example, one of the students could be smart in knowing how and when to use the tenses in English, but when it comes to speaking, he/she might fail to deliver even one sentence in English. As Thornburg (2005) states that knowing a language and being able to speak it are not similar Therefore, knowing several skills or sub skills such as, grammatical rules, a list of vocabulary or how to write a paragraph is completely different if it is compared with speaking skill. In addition, Bygate (1987) makes analogy between knowledge and skill on one hand and driving a car on the other hand. If someone knows the parts of the car and the names of some controls, their places and how to use them does not mean that he will be able to drive the car unless he has some practice and experience in driving. Similarly, in speaking, knowledge is needed along with skill. However, according to my experience in most schools in Libya what teachers teach is merely the knowledge not the skill. This idea has been supported by AbuGhararah '' speaking is generally discouraged in schools and classrooms. Speech in class is used only when learners are called upon to repeat or answer a question.'' AbuGhararah (1998, p.33). 

Learning and teaching speaking might be a challenge for both students and teachers. Speaking skill is seen as the most difficult skill among the other skills of language for instance, reading, listening and writing

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۵:۵۷
محمد حیدری

تشکیل بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی راه موثری برای ایجاد اشتغال

نگاهی به وضعیت بدنه اقتصادی ایران نشان می‌دهد، موفق‌ترین فعالیت‌های این حوزه در بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی شکل می‌گیرد و بهترین راه ایجاد اشتغال و رفع بیکاری است.



سرویس اقتصادی -


به گزارش خبرنگار کیهان، بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی در ایران، از دیرباز محلی برای رونق بوده اما آنها که به تنهایی کسب و کار خود را شروع کرده‌اند یا موفق نشده‌اند یا با مشکلات بسیار به سر منزل مقصود خود رسیده‌اند. مردم در حالت عادی تنها راه اشتغال را در استخدام دولتی و غیردولتی می‌بینند اما وقتی با آنها از شکل‌گیری کسب و کارهای خانوادگی سخن به میان می‌آید انگار تلنگرهای اساسی به حافظه تاریخی‌شان می‌خورد و یادشان می‌آید که در اطراف و اکناف خودشان، کسانی را می‌شناسند که با راه‌اندازی یک شرکت یا سوپرمارکت یا تولیدی مواد غذایی و پوشاکی و... به مدد مشارکت خانوادگی در یک فعالیت اقتصادی از فقر و فکر کردن به استخدام نجات یافته‌اند. بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی حتی در دوران سخت رکود کنونی هم از نفس نیفتاده‌اند. یک گشت و گذار در شهر و همکلام شدن با کسبه موفق نشان می‌دهد که اکثریت آنها دارای کسب و کار خانوادگی‌اند. بعضی مغازه و مکان تجاری دارند و برخی در خانه خود مشغولند.

یک تولیدکننده کاغذ که زمانی تریکوباف بوده می‌گوید: قبلا تریکوباف بودم اما با ورود پوشاک چینی به مرز ورشکستگی رسیدم. اگر برادرم که در کار کاغذ است نبود به زندان می‌افتادم اما با کمک او به تولید کاغذ رو آوردم و الان در همین وضعیت رکود درآمدمان بد نیست.

او می‌افزاید: راستش حالا که خوب فکر می‌‌کنم، دلیل اصلی زمین خوردن تریکوبافی‌ام، ورود کالاهای چینی نبود بلکه این بود که کسی را نداشتم که در کارها کمکم کند. خودم باید  دنبال همه چیز از مواد اولیه تا پاس کردن چک‌ها می‌رفتم به همین دلیل زمین خوردم اما به مدد برادرم که از من هم به لحاظ سنی کوچکتر است وضعم دوباره خوب شد.

صاحب یک مغازه لبنیات‌فروشی می‌گوید: وقتی اوایل انقلاب آمدم تهران خودم بودم و لباس‌هایم. رفتم بازار برای کارگری. بعد برادرم هم آمد. یک دبه ماست آورده بود. صاحبکارم مقداری از ماست‌ها را خرید و پولش را داد. از همان موقع به فکر راه انداختن یک لبنیاتی افتادم تا الان که تولیدکننده لبنیات هم هستم. سه برادریم و هر سه از این تولیدی و دو فروشگاهمان نان می‌خوریم. بعد به شوخی می‌‌گوید اگر زن‌هایمان بگذارند با هم خوبیم و با اینکه رکود سنگینی حاکم است اما به کمک هم، نمی‌گذاریم کار به جاهای باریک برسد.

با توجه به تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب بر سبک زندگی ایرانی اسلامی و اقتصاد مقاومتی، بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی که اکثرا اشتغال‌های کوچک محسوب می‌شوند، مهم‌ترین راه برای تلفیق این دو امر مهم با یکدیگر و رفع معضل بیکاری است به شرط اینکه دولت و متولیان مالیات، نفس آنها را به نفع انحصارگران به شماره نیاندازند.

یک راننده تاکسی می‌گوید: قبلا در کار تولید مصالح ساختمانی بودم. رکود مسکن و مالیات کمر ما را شکست. اگر خواهرم نبود الان شغلی نداشتم. این تاکسی مال شوهر خواهرم است و شراکتی روی آن کار می‌کنیم. البته تصمیم دارم بروم در کار تولید مواد غذایی. من از بچگی تولیدکننده بار ‌آمده‌ام و نمی‌توانم فقط فروشنده باشم یا مسافرکش.

قراردادهای قانونی - عاطفی 

برای بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی

او از بالا رفتن مالیات در زمان رکود بسیار گله می‌کند. نظیر سخنان این راننده تاکسی در صحبت‌های صاحب یک خشکشویی هم مطرح می‌شود. او می‌گوید که تولیدکننده قطعات فولادی بوده اما رکود سنگین، کاهش قیمت محصولات فولادی و مالیات موجب شد که تولیدی‌ام را تعطیل کنم و این خشکشویی را اجاره کنم.

این صاحب خشکشویی هم با اشاره به پررونق  بودن بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی می‌افزاید: من دو برادر دارم که از اول شر بودند و نتوانستم با آنها کار کنم. اگر بتوانم تولیدی‌ام را راه بیندازم با آنها شراکت نمی‌‌کنم اما چند پسر عموی خیلی خوب دارم که بیکارند و حتما با آنها فعالیتم را شروع می‌‌کنم.

اختلافاتی که بین برادران یا اعضای یک بنگاه اقتصادی خانوادگی رخ می‌دهد و تضییع حق و حقوق‌ها یکی از موانع شکل‌گیری بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی است اما این مسئله هم راه‌حل دارد. در متون دینی ما هم تصریح شده که در معامله باید مثل غریبه‌ها عمل کنیم. انعقاد قراردادهای کسب و کار بین اعضای یک کسب و کار خانوادگی راه‌حل جلوگیری از اختلافات و جدایی‌های بعدی است.

یک تولیدکننده مواد غذایی می‌گوید: سال‌ها با سه برادرم کار تولید مواد غذایی انجام می‌دادیم. بعدا بر سر تقسیم سود و درآمد به اختلاف برخورد کردیم و از هم جدا شدیم. قرارداد ما عاطفی و دلی بود. بعدها با انعقاد قرارداد شراکت کارمان را شروع کردیم اما روابط عاطفی‌مان سرد شد. مدتی است به این نتیجه رسیده‌ایم که قرارداد جای خود و عواطف برادری هم جای خود، بنابراین حالا در حق هم گذشت هم می‌کنیم و این‌جوری نیست که به همدیگر سخت بگیریم.

دولت؛ حامی یا مانع؟!

به گفته کارشناسان حدود 90 درصد بنگاه‌های اقتصادی در ایران خانوادگی هستند، اما اینکه چند درصد مردم ایران در این نوع بنگاه‌ها مشغول به فعالیت هستند مشخص نیست. از طرفی به جز دولت قبل، بقیه دولت‌ها نه تنها یار کسب و کار خانوادگی نبوده‌اند بلکه با تشویق راه‌اندازی کارخانه‌های بزرگ صنایع دستی و فروشگاه‌های زنجیره‌ای دولتی سفره این نوع بنگاه‌ها را کوچک‌تر کرده‌‌اند و همین به افزایش بیکاری دامن زده است.

صاحب یک سوپرمارکت کوچک که همراه پسرش آن را اداره می‌کند می‌‌گوید: دولت نباید سوپرمارکت‌داری کند. من در دهاتمان به همراه خانواده‌ام قالی می‌بافتیم. کارخانه‌های بزرگ فرشبافی که راه افتاد از نان خوردن افتادیم و آمدیم شهر. حالا شنیده‌ام که می‌خواهند فروشگاه‌های زنجیره‌ای دولتی را زیاد کنند. حتی در شهرهای کوچک با حمایت دولت دارند فروشگاه‌های زنجیره‌ای ایجاد می‌کنند در حالی که دولت باید هواپیما و خودرو و صنایع پیشرفته را تولید کند نه فرش و مواد غذایی.

رهبر معظم انقلاب بارها بر مردمی شدن اقتصاد تاکید کرده‌اند و با توجه به وجود فرهنگ خانواده‌مدار در ایران، بهترین نوع اشتغالزایی، ایجاد اشتغال برای خانواده است اما برخی مردم را برای کارگری در کارخانه‌های بزرگ انحصاری با حقوق ماهیانه 800 هزار تومان می‌خواهند. آن هم برای تولید کالاهایی که نه تنها دانش‌بنیان نیست بلکه به راحتی در هر روستایی قابل تولید است و نام آن را می‌گذارند صنعتی شدن و توسعه. حال آن که حتی ساخت برخی قطعات صنعت هسته‌ای ایران هم به وسیله مردم عادی و در کارگاه‌های خانوادگی انجام شده  است.

نگاهی به تجربه بنگاه‌‌های اقتصادی خانوادگی در جهان هم نشان می‌دهد ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که ابتدا کسب و کار خانوادگی راه انداخته‌اند و بعد بنگاه‌های بزرگ را شکل داده‌اند.

نام‌های آشنایی چون راکفلر، برلوسکنی، آنیلی و حتی برادران آمبانی در هند که جزو ثروتمندترین افراد جهان هستند از کسب و کارهای خانوادگی و تشکیل بنگاه‌های اقتصادی خانوادگی به موفقیت رسیده‌اند.

بنابراین دولت به جای حمایت از انحصاری کردن اقتصاد به دست یک عده خاص باید به مردمی شدن آ‌ن کمک کند و برنامه داشته باشد. بانک‌ها باید برای حمایت از مشاغل خانوادگی و تشکیل این نوع بنگاه‌ها، ردیف‌های اعتباری سهل‌الوصول اختصاص بدهند نه اینکه برای مدیران خود شرکت تاسیس کنند یا به یک عده خاص وام‌های کلان بدهند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۶:۵۳
محمد حیدری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۴
محمد حیدری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۰
محمد حیدری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۵
محمد حیدری

 an older mentor whose ultimate desire was to nurture and to protect and support. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۰:۲۲
محمد حیدری

در آلمان یک مدیر مدرسه در آغاز هر سال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاده است:

"کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیز هایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی که توسط مهندسینی ساخته شده بود که به خوبی آموزش دیده بودند، کودکانی که توسط پزشکانی مسموم شدند که به خوبی تربیت شده بودند، نوزادانی که توسط آمپول های پرستار هایی مـُردند که به خوبی کارشان را بلد بودند، انسان هایی که توسط فارغ التحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند..

به آموزش به این دلایل مَشکوکم...

چیزی که از شما می خواهم این است که: 

برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید ..

و تلاش شما موجب تربیت جانورانِ دانشمند و بیماران روانیِ ماهر نشود!

خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکانتان کمک کند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۰۵:۵۲
محمد حیدری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۵۱
محمد حیدری

بعضی آدمها دنیا رو زیبا می کنند، آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ 

میگن عالیم. 

وقتی بهشون زنگ می زنی و بیدارشون می کنی، میگن بیدار بودم یا میگن خوب شد زنگ زدی. 

وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین غذا می خوره راهشون رو کج می کنن که اون نپره ، اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بذارن تو جیبشون. 

ادم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن. 

همینها هستند که دنیارا جای بهتری می کنند. مثل آن راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روزخوبی داشته باشی. 

آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، رو برنمی گردانند لبخند می زنند وهنوز نگاه می کنند. 

دوستهایی که بدون مناسبت کادو می خرند و می گویند این شال پشت ویترین انگارمال تو بود. کسانی که غم هیچکس را تاب نمی آورند و تو را به خاطر خودت می خواهند و خلاصه در یک کلام ،با معرفتن. 

ای کاش می شد این آدم ها رو قاب کرد و به در ودیوار شهر زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۰
محمد حیدری